نتایج جستجو برای عبارت :

مکن ای صبح طلوع که 100 صفحه ام مونده هنوز:|

باری طلوع پاک تو در آن شب سیاه
شاید بشارت از دم صبح سپید بود
وقتی طلیعه ی تو درخشید،
از پشت کوهسار توهّم، 
دیدم که این طلوع 
زیباترین سپیده ی صبح امید بود.
ای سرکشیده از دل این قیرگونه شب؛
بر آسمان برآی و رها کن
زرتار گیسوان زرافشان را
همچون شهابها 
بر بیکران سپهر.
با شب نشستگان سخن از آفتاب نیست 
آنان که از تو دورند 
چونان به شب نشسته شبکورند.
تو،
خورشید خاوری،
جان جهان ز نور تو سرشار می شود. 
همراه با طلوع تو ای آفتاب پاک،
در خوابْ رفته طالع م
خدایا دوستانی که شب امتحان تاریخ در حالیکه هنوز نوبت اولم مونده پیام میدن و می پرسن واسه ریاضی از چه کتابی تست میزنم رو به همین برکت هدایت کن:|
کسایی که با گوگل و گام گام اشتباهم می گیرن و مرجعیت درسی رو به من واگذار میکنن بی آنکه از عدم کفایت تحصیلی من آگاه باشند رو هدایت کن ناموسا:|
خودم رو هم هدایت کن که کمتر گوه بخورم و حداقل اگه کلاسا رو نمیرم امتحانا رو بدم حداقل که همچون خر در باتلاق علل و پیامدها و زمینه ها و زهرمارها گیر نکنم هرچند که تم
باری طلوع پاک تو در آن شب سیاه
شاید بشارت از دم صبح سپید بود
وقتی طلیعه ی تو درخشید،
از پشت کوهسار توهّم، 
دیدم که این طلوع 
زیباترین سپیده ی صبح امید بود.
ای سرکشیده از دل این قیرگونه شب؛
بر آسمان برآی و رها کن
زرتار گیسوان زرافشان را
همچون شهابها 
بر بیکران سپهر.
با شب نشستگان سخن از آفتاب نیست 
آنان که از تو دورند 
چونان به شب نشسته شبکورند.
تو،
خورشید خاوری،
جان جهان ز نور تو سرشار می شود. 
همراه با طلوع تو ای آفتاب پاک،
در خوابْ رفته طالع م
حالت تهوع دارم 
از اینکه فردا امتحان میان ترم ۱۵۰ صفحه ای دارم و الان صفحه ی ۲۷ ام.
از اینکه باید مقاله ی شاه بنویسم و هنوز ۱/۳ ش رو نوشتم.
باید پیپر سیاست بدیم و هنوز ندادم.
باید برای روان هم ارائه داشته باشیم و هم یه تحقیق بهش بدیم.
باید برای امتحان میان‌ترم دانش خانواده ای که حتی هنوز کتابش رو هم‌نخریدم و روان شناسی بخونم و هنوز نخوندم....
باید برای بیچ تیزر تبلیغاتی بسازیم و هنوز نساختم...
اینا همش مونده و فقط ۵ هفته تا پایان ترم وقت هست...خدای
۱۹۰ از اون صفحه ها مونده هنوز :) در ابهام بشینم تا صبح بخونم آیا ؟! یا نه ؟!
یه سری آهنگا رو پلی کردم بس ناجوانمردانه حال خوب کنه!
فک کنم یه سه دقیقه کمتر برم کتابمو باز کنم و تمام صفحه هاشو از اول بو کنم و بعدم شروع کنم اون ۱۹۰تای باقی مونده رو بخونم ! 
و اگر در توانم باشه فردا کتاب جدیدم رو بخونم ! و به شمام معرفیش کنم !اگه بیدارم چون توی ساعت خوابم یه قهوه خوردم و این جلوی خواب منو گرفت !اینکه یه هفته تمام شایدم کمتر از یکشنبه تا یکشنبه !خودمو از د
دینی دهم هیچی بلد نیستم. یه درس از دوازدهمم مونده. زیست دوازدهم رو امشب سعی میکنم ببندم با یه گفتار از یازدهم. فیزیک کاروانرژی مونده. دینامیک از تکانه به بعد مونده. ریاضی نمونده ولی خب. شیمی رو هم امشب هنر کنم ببندم، پایه‌ش می‌مونه. عربی رو بستم. ادبیاتو توی مدرسه میخونم. نوشتم تا بعدا یادم باشه چقدر کارام مونده. 
دانلود آهنگ مهدی یراحی طلوع میکنم
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * طلوع میکنم * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , مهدی یراحی باشید.
 
دانلود آهنگ مهدی یراحی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Mehdi Yarrahi called Tolou Mikonam With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه مهدی یراحی به نام طلوع میکنم
طلوع میکنم اگر منتظرشنیدنی اگرچه بعد زخم هانمانده از منم منیطلوع میکنم که تواز این خراب تر شوی اگر چه د
دیشب تا ۳ بیدار بودم ، داشتم رفرنس میخوندم ، اما نه رفرنس کنکور ، اول میخوام عملیمو تقویت کنم ، بعد کنکور ، کارا پایان نامم مونده ، پژوهشی برداشتم ، هنوز تو پروپوزالم .. خدایا بهم توان و قدرت ونیرو بده...
معدلم مرزی هست ، خیلی فشار رومه   خدایا کمکم کن..
داشتم یه ترانه ی اصیل و قدیمی گوش می دادم که رسیدم به اصطلاحی که یه روز غروبِ غمگین که یادم نیست غمگینیش از چی بود مادربزرگِ غمبرک زده ام لا به لای حرفاش گفت و از کل کلمه هاش همون چهار کلمه موند گوشه ی گوشم! یه غروبِ احتمالا تابستونی که توی حیاط نشسته بودیم و به خورشیدی که هی سردتر می شد و هی رنگش تند و تیز خیره بودیم که هنوز بوی حیاط مادربزرگه مونده گوشه ی بینی ام. یه بوی تیز خوش آیند. مثل نون محلی هایی که می پخت. اونوقت ها مادربزرگه دستش نشکسته
باید نفس بکشم    توی هوای خودم
باید ک سر بذارم     رو شونه های خودم
باید که گریه کنم   واسه عزای خودم
شبونه گل ببرم         خودم برای خودم
.
.
.
هنوووووز رویای تو دنبال منه
هنوووووز  زخمای تو رو بال منه
هنووووز از خواب خوشت میپرم هرشب...
.
.
.
انگاااار تو قلبم غم دلخواه تو مونده
هنوز قلب من همراه تو مونده
هنوز پشت سرم آه تو مونده...
.
.
.
نشد نشد ک بیام...

+ محض رضای خدا وقتی ی کار درست تو زندگیت انجام دادی خرابش نکن
احمق جان
آرامش چیزی نیس ک بشه راحت بدست
لاک آبی اسمانی زده ام و با زرد گوشه انگشت اشاره چپم خورشید کشیده ام. بدم نمی اید وسط این پاییز مزخرف حس کنم خورشیدی هم وجود دارد و تابستان روزی خواهد امد! و به قول همینگوی:خورشید باز طلوع خواهد کرد. 
از پنج شنبه کذایی پیش، هنوز ترس مرگ توی تنم مانده. با فکر اینکه ایا تابستان امسال را میبینم یا چی، قلبم فشرده میشود و چشمانم پر از اشک. روزی از شدت این ترس خودکشی میکنم. هیچ بعید نیست. کدام احمقی گفته ما هفتاد سال عمر میکنیم؟ به سامان قسم که دور نیس
من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم
من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم
بدون توشه و همراه بدون یاورو همسر
بدون اسب و ارابه بدون مرشد و راهبر
من از پایان شروع کردم من از مغرب طلوع کردم
من از اعماق گمنامی من از گودال ناکامی
من از بن بست هر تصمیم پر از زخمای بی ترمیم
به دشواری شروع کردم به دشواری طلوع کردم
هزار مانع هزار دیوار هزار چاه کن به اسم یار
هزار شب ترس تیر خوردن بدست نارفیق مردن
من از وحشت شروع کردم پر از تردید طلوع کردم
قدمها
وقت رفتنت از اینجا ته چشمای تو حتی ذره ای خواهش نبوده♪ ♥‿♥ ♪توی این رابطه تلخ مطمئنم هرچی بوده اسمش آرامش نبوده♪ ♥‿♥ ♪اگه روبراه نمیشم اگه زخمم تازه مونده من دلیل تازگیشم♪ ♥‿♥ ♪فکر روزای گذشته عین خودسوزیه اما من حریف تو نمیشم♪ ♥‿♥ ♪هنوز این حس وامونده از اون رابطه جا مونده چرا تنهام نمیذاری♪ ♥‿♥ ♪چقد خستم از این تکرار من آلودت شدم انگار درست عین یه بیماری♪ ♥‿♥ ♪حس اون کسی رو دارم که همه براش غریبند حس آدم اضافی♪ ♥‿♥ ♪بی ت
از غذای مونده بدم میاد . البته غذا داریم تا غذا . مثلا غذا مونده های خونه مامانم معمولن خیلی افتضاح بودن که خورده نشدن و اکثرا بیشتر از یک هفته ست که موندن ! اگه خوب بودن قطعا خود مامان همون روز اول میخوردشون!!!غذا مونده های خونه ملکه مادر ترکیبی هستن . مثلا یه ذره قیمه رو ریخته روی قورمه سبزی و همه اینا رو ریخته روی زرشک پلو با مرغ . بعد این مدل غذا ها این فکر رو به سر من میندازن که یعنی این غذا پیش مونده ء کی بوده که برگردوندنش توی قابلمه و هرچی بی
☀️ در انتظار طلوع
 
امید است که این انقلاب بارقه‌ای الهی باشد که انفجاری عظیم در توده‌های زیر ستم ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیه اللّه -ارواحنا لمقدمه الفداء- منتهی شود. و باید ملت شریف حضور خود را هر چه والاتر در صحنه اقامه عدل الهی به ثبت رساند.
 
امام خمینی(ره) | ۱۰ مرداد ۱۳۶۰
 
به طور رسمی ، دو روز دیگه تا فارغ‌التحصیلیم مونده . البته ۳تیر یه امتحان جامع داریم ولی خب حس جالبیه که در جواب سوال تموم نکردی ؟ بگی دو روز مونده 
از چهارسال اتفاق‌های عجیب و دیدن آدم‌های جورواجور و تحقیر شدن‌ها به دست استاد و پرسنل بیمارستان و همه همه، حالا فقط دو روز مونده و میدونم که این چهارسال فقط نمونه‌ای بود از اتفاق‌ها و آدم‌هایی که تو سال‌های آینده زندگی پیش روم قرار میده .. 
بی‌انصاف نباشم ، روزهای خوب ، حس‌های خوب و آدم‌های
زل زد توی چشم هایم و یکهو خواند : یوم ینظر المرء ما قدمت یداه ... من لبخند به لب داشتم.  ولی وقتی که خواند دلم خالی شد. انگار پتک گرفته بود و کوبانده بود بر سرم. 
ایستادم. جانی نمانده بود که دوباره هم قدمش راه بروم. نه که این آیه را تا به حال نشنیده باشم ... نه ... ولی این آیه را هیچ وقت در این چنین شرایطی نشنیده بودم. من وسط ِ بد مستی ِ دنیا بودم که برایم خواند یوم ینظر المرء ما قدمت یداه ... من وسط خنده بودم که برایم خواند یوم ینظر المرء ما قدمت یداه ...
شش دقیقه مونده به ۱۲، هرشب همین موقعا که میشه تاریخو چک میکنم که ببینم چند ‌روز دیگه مونده تا دوماه بشه، لعنتی خواب شبو ازم گرفتی، یه جایی تو قلبم خالی شده و جاش تیر میکشه، لعنت به تو
صبا وقتی بیدار میشم هنوز خسته ام، یه چیزی میخورم میرم کافه میشینم با متن کتاب کلنجار میرم و بعد دوسه ساعت میام خونه یه کله شاگرد دارم تا شب که بشینم پای شام و سریال، به شدت کار میکنم اما نمیتونم سیفون بکشم رو فکر تو، خسته شدم از تو که مثل خوره تو وجودمی چندساله و
ماه تا طلوع میکند شمار غصه هام را
مرور میکنم!
از همه عبور میکنم !
در زمین خاطرات خفته ام
مثل بدویان
طفل کوچکی که عشق نام اوست را
زنده زنده
در حصار گور میکنم!
دل در انتظار را
بی قرار میگذارمش...
ولی
میان این همه
به اسم تو که میرسم
             کنار میگذارمش...

محمد صادق امیری فر
حداقل انتقام افقی برگشتن تمام سربازای امریکایی از منطقه ست.
 
یعنی این حتی حداقل هم نیست...هنوز مونده!
 
خدایا سربازای ما رو یاری کن و تیرهاشون روبه هدف بزن! خدایا به ما رحم کن و ما رو جزو پیروز شده ها بر جبهه باطل قرار بده که پیروزی حق بر باطل حتمیه!
پنجره را باز می کنم و هوای سرد پاییز دلم را با خود به میان برگ های ناخوش احوال می برد. حالمان ناخوش است مثل برگ های محتضر که با هر نسیم غزل خداحافظی از شاخه می سرایند. در دل تاریک شب به دنبال چشمه ی حیات هستیم، فانوس را باد خاموش کرد و ماه در پس ابرهای سیاه اسیر شد. خورشید تو هستی، طلوع کن.
آیت‌الله حائری شیرازی:امام زمان (علیه السلام)، اول نورشان ظاهر می شود و بعد خودشان!خورشید یک ظهور اول دارد و یک ظهور دوم. ظهور اولش، #طلوع_سپیده است. در طلوع سپیده، نور خورشید ظاهر می شود و در طلوع بعدی، خودش ظاهر می شود.☀️ عالم همه اش همین طور است. غیبت هم همین طور بود. در غیبت، اول امام غائب شد، هفتاد سال بعد نورش غائب شد.یعنی آن دورۀ نواب اربعه، دورۀ نور حضرت بود اما خودش نبود. خورشید هم که غروب می کند اول جرمش غائب می شود و ساعتی بعد، سقوط شف
دانلود آهنگ جدید احساسی زیبا عاشق منم که مونده عطر تو روی تنم / آرامشم تویی که روز و شب درگیرشم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang ashegh manam ke monde atre to roye tanam
دانلود آهنگ عاشق منم که مونده عطر تو روی تنم / آرامشم تویی که روز و شب درگیرشم
عاشق منم که مونده عطر تو روی تنم♪...
هنوز به آب و آتش میزنم کنار تو بمونم♪...
آرامشم تویی که روز و شب درگیرشم♪...
واسه تو از همه دس میشکم گره خوردی به جونم♪...
دانلود اهنگ عاشق منم که مونده عط
سنگهای قبر آرامستانها سنگ نوشته  هایی دارد که خواندن آنها عبرت آموز  است
حتی به جای کلمات معمول تاریخ تولد و وفات  عبارات جایگزینی به کار میرود که هر کدام پیام جانبی جداگانه ای دارند 
مثلا:
آفریده - آرمیده
طلوع دل انگیز - غروب غم انگیز 
آغاز - پرواز
اولین پگاه - آخرین نگاه
لطف او - حکمت او
از حق - به حق
طلوع - غروب
هرجور حساب میکنم، میبینم آذر 95 آخرین زیارت مشهدمون بود..
ولی..
انگار چنددد سال گذشته..
بس که دلتنگیم..
بس که تصاویر حرم رو میبینیم و دلمون پر میکشه..
هنوز یه ماهی مونده تا بشه دوسال..
اما دلم میخواد امیدوار باشم..
اونقدری که هنوز دوسال نگذشته قسمت بشه بیاییم حرم..
شاید آقا طلبید..
هرچند با حساب و کتابهای ما جور درنیاد..
حرم لازمیم..
مشهدی ها حرم رفتین التماس دعا :)
‍ 
بازی های ویژه معلولین در مدرسه استثنایی طلوع برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی شهرداری منطقه 19، به مناسبت هفته سلامت و با توجه به اهمیت و نقش بازی و فعالیت های فیزیکی در افزایش تحرک و انگیزه به ویژه در افراد معلول ، اداره سلامت این معاونت  در مدرسه دخترانه استثنایی طلوع یک روز پرنشاط را برای آن ها ایجاد کرد .
گفتنی است از جمله بازی های اجرا شده می توان به بوچیا از بازی های ویژه معلولین که توسط یکی از اعضای کانون معلولین اجرا شد و دارت و مارپل
دانلود نوحه مکن ای صبح طلوع // امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع




دانلود نوحه مکن ای صبح طلوع // امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع
دانلود نوحه مکن ای صبح طلوع از میثم مطیعیهمینک از سایت تو آهنگ دانلود نوحه بسیار شنیدنی مکن ای صبح طلوع از مداح اهل بیت میثم مطیعی با کیفیت عالی و متندانلود نوحه مکن ای صبح طلوع با بهترین کیفیت و تکست این مداحی
Downloade Nuhe Meysam Motie Be Name Makon Ey Sobh Tolo Az toahang
متن نوحه مکن ای صبح طلوع از میثم مطیعی
این گام دوم، انقلاب را 《به آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا فداه) هست》 نزدیک خواهد کرد.
بیانیه گام دوم انقلاب را با دقت خوانده‌ای؟ خط به خط آن پر است از واژه‌های کلیدی و مهم که باید به تک تک ‌شان پرداخت... #خودسازی #جامعه پردازی #تمدن_سازی #معنویت_و_اخلاق #سبک_زندگی
برای انسانیت و تعالی آماده‌ای؟
برای طلوع خورشید؟
برای ظهور؟...
اینجا یه صفحه ای هست که ته مونده و آپدیت نمیشه
خیلی دلم میخواد یه بار صفحه مدیریت رو باز کنم و ببینم...
هیچوقت از اینجا خوشم نیومده و نخواهد اومد
کاش میدونستم چرا برای همیشه غیب شدی
اگه بدونم باعث و بانی این اتفاق حدس منو درست کنه، برای همیشه از صحنه ی روزگار محوش میکنم
دعا کن اون روز نرسه
من موندم و چندتا وویس و صدا از تو
به همینم قانع ام
:)
نه که دوام نیاوردم توی این زمینه کلا همه چیز بهم ریخت و من باز برگشتم به دنیای اینستاگرام !نکه سست باشم توی کارام نه ولی نیاز بود !
باید تا چهار روز آینده دوام بیارم از یسری حرفا و تیکه و کنایه ها بگذرم و بعدش یه خدافظی معمولی ! از خدا میخوام که کلیر خودش به خواسته خودش اونجایی که هست نباشه ! امیدوارم که هفته های بعد نه من ببینمش نه اون منو ببینه !
  یه حجم کم صد صفحه ای از کتابم مونده هنوز !اگه امروز تا امشب بتونم تمومش کنم که خیلی خوب میشه ولی اگه
 
ماه شعبان
فصل آفتاب
و
موسم نسیم باد صبا وشمیم گلاب و درخشش طلوع ستاره ی مهر
ونوازش آهنگ نجات بشریت از جمود وانجماد ستم وگمراهی است
و
شعبان
ماه  طلوع  قمر بنی هاشم
ماه طلوع  خورشید آزادگی وعزت
ماه طلوع ستاره عبادت وسجود وعبودیت
ماه طلوع ستاره ی شبیه ترین آینه به شمایل رسول خدا
وماه طلوع نجم الثاقب. ستاره ی درخشان وروشنایی بخش ومنجی عالم بشریت است
 
حلول میلاد
 سید الشهدا امام حسین.قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس. سید الساجدین امام زین ا
ماه شعبان
فصل آفتاب
و
موسم نسیم باد صبا وشمیم گلاب و درخشش طلوع ستاره ی مهر
ونوازش آهنگ نجات بشریت از جمود وانجماد ستم وگمراهی است
و
شعبان
ماه  طلوع  قمر بنی هاشم
ماه طلوع  خورشید آزادگی وعزت
ماه طلوع ستاره عبادت وسجود وعبودیت
ماه طلوع ستاره ی شبیه ترین آینه به شمایل رسول خدا
وماه طلوع نجم الثاقب. ستاره ی درخشان وروشنایی بخش ومنجی عالم بشریت است

حلول میلاد
 سید الشهدا امام حسین.قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس. سید الساجدین امام زین الع
امروز واسه امریه رفتیم و ظرفیتشون تکمیل بود، به چند جای دیگه ارجاع دادن الان. و واسه همین کافه نرفتم.
دیشب هم خوابم نبرد و اون 3 ساعت از کف رفت.
صفحه ی 400 طبل حلبی ام و کماکان راضی نیستم ازش. 400 صفحه ی دیگه هم مونده.
واسه فردا برنامه ای ندارم، حتی در این حد که: "مسواک بزنم، کتابو ادامه بدم" ...
الانم میخوام با یه ملاتونین برم به استقبال خواب.
بامداد نوزده تیر، یازده روز مانده به مرداد.
صبح پنج شنبه 5 دی ماه 1398 خورشید جور دیگر طلوع کرد
در این روز خورشید و ماه همزمان باهم و درکنار هم طلوع کردند به طوری که ماه بیش از نیمی از چهره خورشید را پوشانده بود
البته در کشور های جنوبی ایران و چند کشور جنوب شرقی آسیا ماه جلوی قرص خورشید قرار میگرفت و خورشیدگرفتگی حلقوی تشکیل میداد
با این حال ما در مرودشت شاهد طلوع یک خورشیدگرفتگی جذاب بودیم
طبق برنامه اعلام شده در ساعت 6:30 صبح روز پنج شنبه 5 دی ماه در محل تپه شهدای شهر مرودشت حضور یافتیم و ق
هنوز هم زیباترین آوای دنیا برایم شنیدن خنده های توستهنوز هم زیباترین طلوع برایم طلوع چشمان زیبای توستهنوز هم غم انگیز ترین اتفاق برایم صورت اندوه ناک توستهنوز هم آغوشت برایم مقدس و دستانت زندگی بخش به جان من استهنوز هم در کوچه های خلوت عاشقی ، در میان سکوت بوسه هایمان زندگی میکنم
جمله های عاشقانه برای شریک زندگی
چه لحظه قشنگیه اون لحظه کهمن میگم نفس من کیه ؟و تو با تمام وجود میگی منم
جملات عاشقانه برای همسرم
زندگی مثل بازی حکمهحتماً لازم ن
صبح پنج شنبه 5 دی ماه 1398 خورشید جور دیگر طلوع کرد
در این روز خورشید و ماه همزمان باهم و درکنار هم طلوع کردند به طوری که ماه بیش از نیمی از چهره خورشید را پوشانده بود
البته در کشور های جنوبی ایران و چند کشور جنوب شرقی آسیا ماه جلوی قرص خورشید قرار میگرفت و خورشیدگرفتگی حلقوی تشکیل میداد
با این حال ما در مرودشت شاهد طلوع یک خورشیدگرفتگی جذاب بودیم
طبق برنامه اعلام شده در ساعت 6:30 صبح روز پنج شنبه 5 دی ماه در محل تپه شهدای شهر مرودشت حضور یافتیم و ق
دیشب و پریشب تا صبح بیدار بودم. حالا فردا ک امتحان دارم و هنوز دو جلسه از 6 تاش مونده به همین زودی خوابم گرفته! 
ساعت بیولوژیک بدن من طبق امتحان تنظیم میشه :))
+ خاک تو سرت پلک چشم چپم که از صبح تو دیگه منو روانی کردی از بس پریدی!  :|
آخرین کشیک جراحی به نحوی گذشت که شب تا صبح رو تخخخخت خوابیدم و الان تو پاویون چشم باز کردم ، چای دم کردم صبحانه بخورم تا برم راند...عملا بعد از ۷ ماه ، سخت ترین بخش هام رو رفتم و ۱۰ ماه باقی مونده بخش های سبک مونده برام... 
یه کش و قوس ...
آخیش...
گاهی وقتا خیلی از خودمان دور میشویم. گویی که نه تبارکی بر ما گفته شده و نه در مخلوقات احسنیم !
حالیا ! ما در این دنیا هر چند هم بازیچه تقدیر باشیم اما خداوند آنان را که تقدیرشان را خود ساخته کردند می ستاید و بر آنان رحمت میبارد.
انگار یادم رفته است که چندی پیش به معجزه معتقد بودم. انگار یادم رفت که اعتقادم را با چشم دیدم.
حالا، امروز قبل از طلوع صبح بیدار شدم تا باز هم بفهمم طلوع انسان حتی از طلوع خورشید اولاتر است چرا که خورشید احسن مخلوقات نیست.
نمی‌دونم چرا. چرا نمی‌تونم کنارش بذارم؟ یه گوشه از قلبم، یه گوشه از ذهنم مونده و هیچ راهی هم برای بیرون انداختن‌اش به ذهنم نمی‌رسه. دوست داشتم که طرح‌ام رو با موضوع موسیقی و معماری کار بکنم، با چهار تا از آهنگ‌های بیتلز. از یه ماه قبل شروع کردم، ولی هنوز به نتیجه نرسیدم. باید کنارش بذارم و یادم نره که یه قسمت از کار معماری حجمه، پلان، نما، پرسپکتیو و... باقی چیزا هستن که باید روشون کار بکنم و موندن هنوز.
باز خوابش رو دیدم.مثل همیشه که آخر شب به بهانه چای با هم حرف میزنیم...میزدیم! گفتم مامان هنوز خیلی چیزها مونده بود یاد بگیرم ازت؛ لبخند زد گفت فارغ التحصیل نشدی که؛ یادت میدم. دستش رو گذاشت روی دستم گفت وقت هست؛ یاد میگیری فقط کافیه دقتت رو بیشتر کنی.
رفتم سنجش رو دادم :/ 
از دو حالت خارج نیست یا من خیلى خنگم که هنوز نیم ساعت به ازمون مونده بود و فقط و فقط من تو اون کلاس یا اجتماعاتى که امتحان میدادن مونده بودم و هنوز داشتم رو سوالایى که اشکال داشتم فکر میکردم 
یا اونایى که من باهاشون امتحان دادم خیلى خنگ بودن :/ 
براى اولین بار جو کنکور رو حس کردم خیلى خیلى تو جو کنکور بود :/ 
سطح سوالا نسبت به قلم چى خیلى اسون تر بود مخصوصا ریاضیش ! فقط اونایى هنوز درست نخونده بودمشو نزدم مثل پیوستگى که فردا ا
به دوباره پشت کنکور موندن فکر نکن
به دوباره پشت کنکور موندن فکر نکن
به دوباره پشت کنکور موندن فکر نکن
همین امسال تمومش کن
همین امسال تمومش کن
همین امسال تمومش کن
36 روز مونده، هنوز وقت داری
36 روز مونده ،هنوز وقت داری
36 روز مونده ،هنوز وقت داری
خودت رو باور کن هیوا
خودت رو باور کن هیوا
خودت رو باور کن هیوا
میشه!
میشه!
میشه!
اگه دوباره به پشت کنکور موندن فکر کنی به خودت خیانت کردی!
اگه دوباره به پشت کنکور موندن فکر کنی به خودت خیانت کردی!
اگه دوب
با اینکه کلمه ها از ذهنم فرار می کنن باید بنویسم 
شایدم حرفی برای گفتن ندارم
مریم ناراحتم کرده بود که با خودم گفتم بیخیال خوب باش و امروز پیام داد کاملا باهاش خوب بودم
دلتنگی و این حرفا هم که شده بخش بدیهی زندگی 
این دو روز هم که شب ها خونه نورا بودم که تنها نباشن و خواب درست حسابی نداشتیم و این حرفا هم که هیچی، از این اتفاقای روزمره زندگیه
امتحان زبان و این چند روز که نتونستم تمرکز کنم رو کارهای خودم هم نتیجه طبیعی همون اتفاقای روزمره بدیهیه
دیگه حرم رفتن های شبانه نیست. دیگه صحبت های رفیقانه نیست ... من موندم و خونه و مجتمع و هیئت مدیره و کار و زندگی ... اما هنوز چند روزی از ماه رمضون مونده . هنوز هوایی که داریم توش تنفس می کنیم عطر فرشته می ده و جایی برای شیاطین نداره ... پس هنوز امیدی هست . امیدی برای شروعی دوباره . مثل همون یکی دو سالی که ماه رمضون برام "بهار رویش" بود ... هنوز میشه برنامه ای ریخت . برنامه های ساده ای که می تونه زندگی رو سرپا نگه داره . همین نوشتن ها ، همین تسبیح به دست گرف
تو این تعطیلی نشستم زیستو خوندم تموم بشه بره پی کارش
بعد اون موقع که میرفتیم بخش چهار بودیم فصل قلب
الان فصل هفتمو پنج صفحه مونده
طیه یه عملیات ظربتی از فرصت استفاده بنمودم رفتم درس خوندم
خوببب برنامم اینه
تا اخر سال تمام کتابای حفظی مث دینی زمین شناسی ادبیات و.... میخونم
تو عید میشینم ریاضی فیزیک و شیمی گرامی خر الاق رو که باهاش بشدت مشکل دارم رو میخونم
 
 
 
پ.ن. خداییییی خیلی الان مغزم داغ کردهههههه
خانه خراب شد و دنیا هنوز هست
بازان زد و صحرا هنوز هست
آن ابر که باریده بود در صحرا
خشکید و تَه کشید و دریا هنوز هست
آزرده ایم ما نکند دنیا هدر رود
دیروز رفته اگر فردا هنوز هست
سر ، عاشق است ، تن ، هویٰ ، جان ، فرشته است
سر ها ز تن جدا شد و جان ها هنوز هست
هرچند مهر باطل افکار من زده
اما بدان که پختن سودا هنوز هست
او گرچه رفت و دل ، دل نمیشود
رویای هرشب و شب ها هنوز هست
اینکه داره میره تو چهار سال که از عرفان خبری نیست ، داره بیش از حد ازارم میده ، عرفان کیه ؟ 
عرفان همونیه که اسمش پایین همه ی قالب های بیانه ...
همونی‌ که تمام این قالب های خفن و طراحی کرده و هنوز که هنوزه اسمش برامون‌ مونده ... عرفانی که هنوز اسمش تو قلب خیلی از ماهایی که از چهار پنج سال پیش مینوشتیم و باهاش هم کلام بودیم مونده ، عرفانی که کاش خبر میداد ، کاش خبر میداد ... یکی اومدو گفت ، تو این دوره ی نبود‌ اینترنت خیلی از قدیمیا برگشتن ...
یهو ب
به نظرم باید ستایش چهارم ساخته بشه 
توی این سری اولویت با اونایی بود که آفتاب لب بوم بودن 
ستایش و فردوس و خانم بزرگ و آقای مظفری ازدواج کردند
سری چهارم باید ساخته بشه تا محمد پسر ستایش دوتا دختر ای صابرم ازدواج کنند
تازه هنوز عروس فردوس که روی ویلچرم بود مونده اونم باید خوب بشه و یه شوهر براش پیدا بشه 
 
از اتاق فرمان اشاره میکنند بابای پریسیما اعتراض کرده من به خاطر شماها قتل انجام دادم رفتم زندون چرا برا من زن نگرفتی برای همین احتمالا ستا
از ساعت هفتو نیم یک ربع به هشت بیدارم. اما هنوز شروع نکردمو هنوز از خواب بیدار نشده دوباره خوابم گرفته :/ فقط دلم میخواد از این وضعیت مزخرف خلاص بشم حالا هرجوری که میشه. همه کارام مونده این همه کتابامو اوردم هنوز کتابمو تموم نکردم تا شروع کنم کتاب جدیدو. لعنت به من با این وضعیت. نمیتونم توضیح بدم که دقیقا چه مرگمه و چرا نمیتونم کار کنم چون در بیرون علتی نداره انگار. اما چیزی هست که نمیذاره نمیدونم چیه فقط میدونم هست و من با این که دلم میخواد نمی
  همکاری خوب بنیاد طلوع کوثر کویر میبد با نهاد های حمایتی شهرستان بویژه کمیته ی امداد امام خمینی(ره) که از بیان کمّ و کیف آن فعلا معذوریم، تحسین و تقدیر مدیر کل این نهاد را نیز در پی داشت.
     در حاشیه دیدار مدیر عامل این بنیاد با ریاست کمیته امداد شهرستان میبد، جناب آقای زین الدینی ریاست محترم، ضمن تقدیر از فعالیت های چشمگیر مجموعه بنیاد طلوع کوثر، هدیه و لوح تقدیر مدیر کل این نهاد را نیز تقدیم نماینده بنیاد طلوع کوثر نمود.  اشتغال زنان و دخ
شاید داستان های ناتموم زیادی داشتم و حتی برخی داستان های چند پست قبل هم ، اکثرشون ناتموم موندن ، اما دوست ندارم وبلاگ نویسی باشم که مثل بقیه در اوج خداحافظی کنم یا یهو همه چیز رو پاک کنم و یا برم و دیگه پشت سرم رو نگاه نکنم ، 
 
 
گمونم هنوز 2-3 نفری هستن که گاهی سری بهم میزنن و شاید بگن که این پسره چی شد؟ کجا رفت ؟ چیکار کرد؟ برای دونستن پایان ماجرای این پسر ، باید برگشت به اون روزهایی که هنوز وبلاگ نویسی رو شروع نکرده بود  و البته هنوز هم یک دوست
به نام او
وقتی به دلم میفته که اجاق گاز روشن مونده، برمی‌گردم و می‌بینم آره، روشن مونده؛وقتی به دلم میفته که کلید خونه توی جیب پالتوم جامونده و ممکنه پشت در بمونم، می‌روم توی جیب‌مو نگاه می‌کنم و می‌بینم کلیدم اونجاست؛
ادامه مطلب
چیزی مونده برامون؟ جز چشم ها و گوش ها
چشم ها که ببینیم ظلم رو ببیینم کشتار و قتل عام و شکنجه هارو
گوش ها که بشنویم فریاد های زده نشده رو
صدا نداریم
پا نداریم
دست نداریم
آخ که دیگه قلب هم نداریم
اگه قلب داشتیم که تنها نمیذاشتیم. اگه قلب داشتیم تو این وضع که خودمون شکنجه نمیکردیم...
اذان مغرب ب افق اهواز از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
زمان اذان صبح ظهر مغرب به افق اهواز
حال قانونی به افق دوشنبه ۲۶ فروردین یکدوم شب 4 اذان صبح ۰۵ طلوع عشق ۰۶ اذان دنبال ۱۳ ۱۵ اذان مغرب ۲۰ یکدوم شب ۰۰ نسخه. حال قانونی امروز به افق اهواز استان خوزستان اذان فجر ۰۵ ۲۲ طلوع عشق ۰۶ ۴۶ اذان دنبال ۱۳ ۱۵ غروب عشق ۱۹ ۴۵ اذان مغرب ۲۰ ۰۳ یکدوم شب قانونی .
ادامه مطلب
کمتر از 40 روز دیگه از سال 98 باقی مونده و تصمیم گرفتم این روز های باقی مونده رو هم صرف تکمیل روند تمیزکاریی که از اول سال 98 شروع کرده بودم بکنم و چون این خوان آخر سخت ترینشه با خودم فکر کردم بهتره مثل یه چالش باهاش برخورد کنم و ثبت بشه تا اینجوری حواسم باشه که عملیش کنم و دیگه به عقب برنگردم.
امروز اولین روزش بود.
صبح،یک جور خوبی هوا خوب بود.
از طلوع آفتاب گذشته بود اما،گنجشک ها درست شبیه به دقیقه های پیش از طلوع آفتاب،غوغا می کردند و در هیاهو بودند.
آسمان،ابری-آفتابی بود و تا ابرها کنار می رفتند،آسمان تمامیتِ آبی خود را به نمایش می گذاشت.از آن آبی های پررنگ و پاک.
حس می کردی،انگار بهار فقط دو کوچه با خانه تان فاصله دارد.
حالا ساعت حوالی 15 است و دارد برف می بارد ... 
در بسیاری از روایات طلوع خورشید از مغرب قبل از ظهور اشاره دارد :
و این
نکته که پس از این طلوع درب توبه بسته خواهد شد و ایمان افراد سودی به
حالشان نخواهد داشت (ابن‌حنبل، بی‌تا: ج4، 239 – 240؛ نسائی، 1411: ج6،
344؛ ابن ماجة القزوینی، بی‌تا: ج2، 1353؛ بیهقی، بی‌تا: ج1، 281 – 282؛
ترمذی، 1403: ج5، 205 – 206؛ هیثمی، 1408: ج10، 198؛ صنعانی، بی‌تا: ج1،
204 _ 206؛ طبرانی، 1406: ج8، 56 _ 57، ج10، 206؛ مروزی، 1414: 398) و در
یک روایت فرصت توبه را به ظهور امام مهدی محدود می‌کند (صدوق، 1405: 18) و
چه طلوع صبح فردا یک روز آفتابی و گرم از پاییز باشد،چه مه گرفته و بورانی 
قرار نیست سرجایت بمانی و مثل بوکوفسکی منتظر باشی لااقل نیمی از
مردم دنیا بمیرند که بتوانی فقط نیم دیگرشان را تحمل کنی...
باید تکان بخوری،
حتی اگر شب قبل از خوشحالی دعا کرده باشی که به صبح نرسد یا برعکس
مثل همه ی شب های  دیگر بالش بی نوایت را تا مرز خفگی بغل کرده باشی
باز خورشید فردا از همان جای همیشگی اش طلوع خواهد کرد...
زندگی یعنی بقا،
بقا در میان پرجمعیت ترین و شلوغ تر
به یه نتیجه ی خیلی مهم رسیدم.هر چی بیشتر درس می خونم و تلاشم رو برای پزشکی بالا می برم،شادتر و سر حال تر و پر امید ترم.با خودم می گم:«امیلی اگه پارسال قبول نشدی اشکال نداره.یه سال پشت کنکور موندن کلی تجربه بهت یاد داد.کلی چیز فهمیدی و یاد گرفتی.امسال رو بچسب.این حدود یک ماه باقی مونده تا کنکور رو بچسب.توی همین یه ماه می تونی نتیجه رو تغییر بدی.می تونی به پزشکی برسی.می تونی.می تونی به نتیجه ی دلخواهت برسی.تو می تونی.می توووووونی.مطمئن باش.»
بله می
ماه بهمن آمده درآن طلوع انقلاب/بعدتاریکی وظلمت گلشنی بر آفتاب/بوده طاغوت زمانه نوکرغرب ویهود/نقشه های دشمن مادائماباشدخراب/ناگهان درآن حوادث ازتبار اهل بیت/رادمردی باصلابت معدن نورو کتاب/برامام ماخمینی هم سلام وهم درود/رفتن راه شهیدان روشنی و پرثواب/او ولایت محوری را راه کشور کرده است/بعد اوسیدعلی شد مقتدایی ناب ناب/رهبری حضرت اوافتخارشیعیان/یاوران برولایت دشمنان راشد عذاب/مالک وعمارهایش در جهان شدبیشمار/چون سلیمانی ایران شددعایش مست
موجا جلو میان. از اون دور دورا، مثل یه دوماد با وقار. سرسنگین، با یه شاخه گل سرخ توی جیب جلوی کت‌شون. ولی دو قدم مونده به وصال، دو قدم مونده به ساحل، صبرشون سرریز میشه و دهن‌شون کف می کنه، فریاد می‌کشن و سرشون رو می‌کوبن به سنگا، سرشون رو می‌کوبن به ساق پای برهنه من، وسط آب.
The beach is a place where a man can feel,
he's only soul in the world that's real.
چه نسیم زیبایی از دریا میاد. دلم هوای سیگار کشیدن کرد..
و من یگانه روح واقعی این ساحلم.
و کم کم نوای " مکن ای صبح طلوع " دانش آموزان به گوش می رسد...
امشبی را شب بدبختیِ شاگردان است..
مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع‍♀️
شاعرش خودمم ها :|
کپی با ذکر منبع آزاد است 
+ولی میخوام حس تون رو بدونم وقتی روز اول مهر قراره دو زنگ پشت سر هم فیزیک و بعد عربی و در آخر دفاعی داشته باشید...!
رسما قراره قهوه ایمون کنن اول کاری...!
دانشجویان گرامی
با سلام
صفحات مشخص شده از کتاب ابزارهایی برای موفقیت در تدریس آنلاین، مربوط به پروژه عملی بوده و می تواند به عنوان راهنمای انجام این فعالیت مورد توجه قرار گیرد.
- فصل اول: صفحه 11 الی صفحه 29
-فصل دوم : صفحه 41 الی صفحه 62
-فصل سوم : صفحه 75الی صفحه83
-فصل چهارم: صفحه 101 الی صفحه 119
-فصل پنجم:صفحه138 الی صفحه146
-فصل ششم:صفحه164 الی صفحه172
-فصل هفتم:صفحه 198 الی صفحه 206
-فصل هشتم: صفحه 240 الی صفحه 250
-فصل نهم:صفحه268 الی صفحه277
فصل دهم:صفحه287 الی صفحه293
امروز نشستم پای کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها. کتاب، کتابه حجیمی نیست و متن روانی داره.
برای من به اینصورت بود که بیشتر مطالبی رو که بصورت پراکنده از کتابهای دیگه یادگرفته بودم. تمیز و مرتب آورد جلوی چشمم. مطلب تازه بهم نداد فقط نظم بخشید به دانسته هام و همینطور یادآوریشون کرد.
از خوندنش لذت بردم.
البته چند صفحه هنوز به پایان کتاب مونده
 
این منم ؛ دختری که اولین ترمش رو اندیشه اسلامی برداشته ، دختری که باید صد صفحه رو بخونه و الان رو صفحه ۸۳ مونده . دختری که فردا امتحان میان ترم همین درس رو داره . دختری که تو عمرش کلاس اندیشه اسلامی شرکت نکرده . دختری که فردا "مشق زبان" :| داره و هیچی ننوشته . دختری که خوابش میاد ، دختری که گردنش از بس رو کتاب بوده درد گرفته . دختری که دوست داره فقط بخوابه خدا شاهده .. به این دختر سلام کنید ^__^
امروز صبح خواب موندم نمیدونم چرا ساعت 05:15 که بابا خان صدام زد برای نماز صبح خوابیدم با اینکه تا 6 هم بیدار موندم !!! بهرحال تاپ سی گرفتم و ساعت 08:13 دقیقه خودمو رسوندم شرکت چار !!! توی راه هم چند صفحه ی از کتاب زندگی بی حد و مرز رو خوندم !!!
وقتی ماه مبارک رمضان به پایان می رسد در روز عید فطر اوّل صبح همه مساجد جمع می شوند تا پس از طلوع آفتاب نماز فطر را اقامه نمایند. و علاوه بر نماز آن روز فطریه نیز در همان مجلس به صنودقها ریخته می شود تا بعدا بین فقرا و مستمندان تقسیم گردد. مبلغ فطریه را شب عید فطر خانواده ها کنار می گذارند و آن را از واجبات می دانند که می باید اوّل صبح به صاحبانشان تحویل گردد. در گذشته صبح قبل از طلوع آفتاب مردم دسته دسته بطرف امامزاده اسماعیل (ع) که در شناط قرار د
چشمه ها در زمزمه، رودها در شست و شوموج ها در همهمه، جویبارها در جست و جوباد در حال قیام، کوه در حال رکوعآفتاب و ماهتاب، در غروب و در طلوع...چشمه ها در زمزمه، رودها در شست و شوموج ها در همهمه، جویبارها در جست و جوباد در حال قیام، کوه در حال رکوعآفتاب و ماهتاب، در غروب و در طلوعسنگ پیشانی به خاک، ابر سر بر آسمانمثل این گنبد خَم شده، قامت رنگین کمانابر در حال سفر، آسمان غرق سکوتبر سر گلدسته ها، بال مرغان در قنوتکاسه ی شبنم به دست، لاله می گیرد وضوب
با اینکه رست‌خیز و زان‌تشنگان رو داشتم، دلم نیومد قبل کآشوب بخونمشون. خوندن کآشوب رو چند ماه پیش شروع کردم؛ موقع خواب شروع می‌کردم به خوندن و می‌دیدم چند ساعت گذشته و هنوز نخوابیدم! بیشتر از نصفش رو خونده بودم و با هر داستانش اشک می‌ریختم. انگار ته دلم بهشون می‌گم خوش‌به‌حالتون.. گاهی هم خودم رو می‌تونستم کاملاً جای راوی فرض کنم و از تجربه مشابه حسرت بخورم.. همون روزا عزیزی بهم پیشنهاد داد که نگه‌دارم و ایام محرم بخونمش. بعداً فهمیدم از
بخاطر یه سری اتفاق بین جلسه قبلی کلاس با این جلسه ای که فردا قراره برم یک هفته فاصله افتاد و خب مفتخرم به عنوان یک دقیقه نودی عرض کنم حتی یک صفحه از سنگین ترین تکلیف تاریخ ،رو هم ننوشتم
لیکن با شعار مکن ای صبح طلوع میریم جلو و در همین حین به امید معجزه هیچ تلاشی نمیکنیم:)
بعدا نویس:همین الان به استادم پیام دادم که بپرسم فردا کلاس داریم یا نه که خب ازونجایی که مرز های گرامر زبان مذکور رو درهم شکستم یه پیامم فارسی بهش دادم که اصلن منظورمو متوجه شه
هووووف ب کنکور ده روز مونده خیلی استرس دارم نمیدونم چیکار کنم کم مونده سکته کنم.....خدا بهمه کنکوریا کمک کنه.....اینچروزم چجوریه سرمیشه خدامیدونه....این استرس بگذره استرس اعلام نتایج شروع میشه...بعضی وقتا از استرس میشینم گریه میکنم....من فقط گریه میکنم یا بچه های کنکوری شمام گریه میکنین؟
Welcome to the show - Adam Lambert ft. Laleh
 
امروز به این گوش میکردم که از پیش‌دانشگاهی تا حالا تو حافظه‌ی گوشی‌هام مونده. و همه اون روزهایی برام تداعی شد که از سرویس جا میموندم و دستام رو فرو میکردم تو جیبم و اینو با خودم میخوندم و پیاده میرفتم مدرسه. هنوز احساس ناامیدی و تنهایی و ترسِ اون روزهای کذایی رو یادمه. 
داشتم فکر می کردم که این چند سال اخیر رو کاش می شد پاک کرد بس که اونچه باید باشه نیست.
در واقع، نه پاک کردن از زندگی! که دوسش دارم چون تجربه ست. چون دیدنِ زندگی از چشمای دیگه ایه که هیچ وقت نداشتم.
بلکه جا پاهام رو پاک کنم تا آدما راه اشتباهی نرن به تصادف.
اینه که دارم خونه تکونی می کنم.
البته، پاکشون نمی کنم ولی باید وقت بذارم و تغییرشون بدم. دست کم مشخصشون کنم که اینا راه درست نیست. اینجای کار می لنگه. و غیره.
اما واسه خودم، شروع کردم به خونه تکونی
دو شبه شام نمیخورم چون حالم بده
دیشب بخاطر بوی گاز حالم بد شد ،حتی امروزم هنوز حالم بدبود ب خاطراون بوی مزخرف که انگار
مونده بود تو بینیم -_- امشبم چون ماهی تازه داشتیم و واقعا بوی تخمیی داشت و حالم بدشد-_-
بقیه اصلا اذیت نمیشن و من فک میکنم خدا ب جا شامه ی انسان شامه ی سگ داده بهم :/
تقریبا از صبحه تو کتابخونم. وسطش رفتم خوابگاه، ناهار خوردم، نیم ساعتی استراحت کردم و دوش گرفتم. خسته شدم. یه پست جداگانه بعدن در مورد کتابخونه دانشکده مینویسم. هزاران صفحه جزوه مونده. 
دو تا لک چای روی کفشم هست و دلم میخواست نباشه. باید وقت کنم کفشامو تمیز کنم. 
دیروز موفق شدم بخش دوم پروژه را بفرستم، البته که احتمال زیاد داره مجبور بشم باز روش کار کنم اما خب به هر حال یه بخش عمده اش انجام شد و به معنای واقعی کلمه باری از روی دوشم برداشته شد، به هر حال کاری بود که قبول کرده بودم و تعهد داشتم. هرچند که هنوز تموم نشده و مونده تا بره برای داوری و بعد از اون هم هنوز مقاله اش مونده. روزیکه استاد پایان نامه ام بهم زنگ زد و پیشنهاد این پروژه راداد تو درمانگاه بودم و پسری سه ماه و نیمه ام بغلم بود، استاد فکر میکر
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی یکی از بالا دست می کشیدم روی زخمهای دستم و بعدش می‌رسیدم روی طرح لبخند کمرنگی که یادگار اعزام بیمار بدحال ساعت پنج صبح و دعوا با طب اورژانس بیمارستان مقصد بود، جاش هنوز کمرنگ روی دستم مونده !
ادامه مطلب
از فراقت , من فراغت را نمی جویم هنوز یک نفر بی آنکه باشد , هست و با اویم هنوز شعر گفتن را غمت چون خوب یادم داده ست نکته ای گفتی به تفسیرش غزل گویم هنوز گفتم از جان بگذرم تا گردم از جانان رها پای بر چشمم نهاد از خاک می رویم هنوز برکه با تصویر ماهش عشق بازی می کند دوری و سرمستی از یاد تو می بویم هنوز من نه یک دم زندگی کردم نه مردم بعد تو شانه ات گم شد , پریشان ست گیسویم هنوز فصل کوچ ست و پرنده خانه اش را ترک کرد من که ره با اختیار خود نمی
پیچک وار پیچید به سطور شعرهایمخندید به پوچی غم هاو خواند،از  بی نهایتی خورشید      از ماهتابی ماه         از چیدن ستارها در شب های کویر!         و خواند        از آرامش عاشقانه دو کبوتر         زیر برهنگی نور ماه...
و صدایی پیچید! به یکباره فرو ریخت دلم! و صداچه سخت است ترسیم چیزی که نیست قابل توصیف!آن صدا،گرم و صمیمیمثل نوازش اولین انوار یک طلوع از میان ابرهای خستگی!و آن صدا،مثل یک نت کوتاه عاشقانه بود!صدای آرام عشق...
سالهاست،چشمانم را بستهو می
    اون قسمت پام که قبل از عید رو بریدم، هنوز کامل خوب نشده، پوستش هنوز مو نداره، صاف نشده و مهم تر از همه اینا، هیچ حسی هم نداره، شده یه شکاف با شخصیت مستقل خودش.
    اون قسمت از قلبم هم که دست خاطرات بچه ها بود با نسبت کمی که در من داشت هم شده مثل پوست پام، شکسته شکسته، بی حس، کاری که این دوستان با هم کردن هم مارو زارتی انداخته بین این شکاف، رو به پایین تا مرکز بی گرانش در کران افق خاطرات به جامونده از نسخه قبل شاخ شدن اونها!
    سقوطی که تنها کار
 
 
ﻋﻦ ﺑﻪ ﻫﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺮﺩﻩﻡﺮﻪ ﻣ ﻨﻢ ﻫﻤﺶ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩﻡﺁﺑﺮﻭ ﻫﺮ ﻣَﺮﺩﻩ ﺑُﺮﺩﻩﻡ
 
ﻮﺩ ﺩﺭﻭﻧﻤﻮ ﺳﺎﺖ ﻦ
ﺩﺭﺩ ﻧﺴﺨﻪ ﻣﻨﻮ ﺪﻩﺗﻮ ﺭﻭ ﻣﺜﻞ ﺳَﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻣﺪﻩﺩﻪ ‏« ﻧﻘﻄﻪ ‏» ﺿﻌﻔﻤﻮ ﻓﻬﻤﺪﻩ‏
 
« ﺧﺎﻝ ِ ﺗﻮ ‏» ﺳﺎﻫﺎﻟﻪ ﻣﻨﻪ
ﺸﺖ ﺷﺎﺩﺎﻡ ﻪ ﺍﻣﺎ ... ﻣﻮﻧﺪﻩﺯﺧﻢ ﻣﻦ ﻪ ﺑ ﻣﺪﺍﻭﺍ ﻣﻮﻧﺪﻩ،ﺗﻮ ﺭﻭ ﺩﺪﻩ ﺩﻫﻨﺶ ﻭﺍﻣﻮﻧﺪﻩ
 
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎ ﻧﻤﺖ ﺷﺮﻨﻦ
ﺗــﻮ ﺩﻟﻢ ﻪ ﻏﻢ ِ ﺣﺎﺻﻠﺨﺰﻩﺷﻬﺮ ِ ﺑﻌﺪ ِ ﺣﻤﻠﻪ ﻨﺰﻩﺩﺱ ﺑﻪ ﻫﺮﺟﺎﺵ ﺑﺰﻧ ﻣ
مدتی که کلا فعال نبودم در واقع کلا زندگیم فعال نبود
به هم ریختگی هایی داشتم
مشکلی نبود
بهم ریختگی بود
رفع شده خداروشکر

خداروشکر هنوز بیشتر از نصف ماه رمضان مونده و وقت هست استفاده کنم از این فرصت خونه بودنم
ببخشید کامنت دادید و جواب ندادم
امیدوارم از این جا به بعد برنامه ها عالی پیش بره
به امید خدا
۱- میدونم که دیره ولی از نظر من هنوز هم میشه سال جدید رو تبریک گفت و آرزو کرد برای سیصد و سی و سه روزی که ازش باقی مونده :) پس با این حساب، سال نوتون مبارک :)
۲- چند شب پیش بعد از خیلی وقت اون حالی که ماه ها بود نداشتمش اومد سراغم و کلمه های توی ذهنم دنبال هم، تند و تند جمله میشدن و من هم با بالاترین سرعت تایپی که در توانم بود یادداشتشون کردم توی نوت گوشیم. بعد از این همه مدت بالاخره تونستم چند خط درست و حسابی بنویسم. اگر بتونم یه مقدار از بخش های شخصی
دانلود آهنگ جدید امید جاهد طلوع عاشقانه
دانلود آهنگ امید جاهد به نام طلوع عاشقانه کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده طلوع عاشقانه با صدای امید جاهد از جوان ریمیکس
Download New Music Omid Jahed – Toloue Asheghaneh

آهنگ جدید امید جاهد عزیز را می توانید با بالاترین کیفیت در همین صفحه دانلود نمایید.
جدیدترین آهنگ امید جاهد، طلوع عاشقانه نام گرفت.
نوازنده ویولن این اثر، احسان نی زن می باشد.
گیتار موزیک اثری از، 
یه پلی‌لیست Deep Sleep تو اسپاتیفای پلی کردم بلکه خوابم ببره. خوابم که نبرده (هنوز)؛ ولی الآن حس می‌کنم من آخرین انسان باقی‌مونده در جهانم که تو فضا بین یه عالمه ستاره معلقم و در حالی که منتظر مرگمم دارم به خاطره‌هام روی زمین و کارهایی که انجام دادم فکر می‌کنم.
بعدتر نویس: واقعا نمی‌دونم وقتی حداقل تا ۲ و ۳ خوابم نمی‌بره چرا هر شب از ۱۲ می‌رم تو تختم و سعی می‌کنم بخوابم.
من هنوز بیدارم. کلی به نظر خودم کار کردم اما جمله ساختن واقعا سخت خب ادم کم کم یادمیگیره تعداد لغتاش بالا میره. سه تا درسو من درآوردم دو تارو مها. باورت میشه دیگه برام عذاب آور نبود. تموم شدن حالا خوندنشون مونده. ادم باید بتونه فکر کنه من هنوز راه نیفتادم اونجوری کاش آسون باشه امتحانمون. کلی ذوق دارم واسه فردا که کتاب میخرم. یه لیست نوشتم اما همشو نمیخرم. ببینم چجورین. هوووف. بعد از چند ماه بالاخره میرم مولی. هووورااا ^___^ همشو نمیخرم چون میخوام
الان واقعا حس s رو درک میکنم. واقعا درک میکنم. ولی هنوز ازش متنفرم به خاطر کاری که بام کرد. هیچ دلیلی نمیتونه قانع کننده باشه کاری که بام کرد رو.
یکی رو میخام سفره ی مغزمو براش باز کنم و برنامه ریزی کنم نمیخاد کاری کنه فقط گوش کنه باشه و یک انگیزه بشه که برنامه ریزی کنم بعد یک ماه تمام از صبح تا شب بیاد دنبالم بزنه پس کلم:/ بزنه پس کلم بگه پاشو بیدار شو برو بیرون. بزنه پس کلم نرو تو تلگرام بشین کار کن بزنه پس کلم و... 
ابجیم فقط دیروز اومد دعوا کرد چر
من به آویشن، به باران تو مشکوکم هنوزمن به پایان ِ زمستان تو مشکوکم هنوزغنچه و عطر و بهار و سبزه‌ باز آورده‌ایگرچه با گل‌های گلدان تو مشکوکم هنوزای صدای ناگهان ِ یک تبسم در سحرمن به لبخند غزلخوان تو مشکوکم هنوزباز می‌پرسی که امید فراوانت چه شد؟باز می‌گویم به ایمان ِ تو مشکوکم هنوزهر که آمد، بار فردای خودش را بست و رفتبا یقین‌های پریشان تو مشکوکم هنوزاین‌که می‌آید نه باران، گریه‌های نم‌نم استمن به ابر و باز باران تو مشکوکم هنوز
هدف اصلی کلینیک روانشناختی طلوع ارتقا سطح کیفی سبک زندگی افراد به صورتی است که بتوانند خود با مشکلات مواجه شوند
• تشخیص و درمان اختلالات خلقی( افسردگی،اضطراب،وسواس ، پرخاشگری و...)
• مشاوره خانواده( ازدواج ،طلاق،خانواده درمانی ،بررسی و رفع تنش های خانواده و مشکلات فرزندان)
•مشاوره کودک و نوجوان( پرخاشگری کودکان و نوجوانان،بیش فعالی، کاهش تمرکز،ناخن جویدن،شب ادراری، اختلالت خواب و...)
•مشاوره تحصیلی(برنامه ریزی درسی)
•ارائه آزمون های هو
هم‌اتاقی من این آخر هفته برای کمک رفت پلدختر.
من - چه خبر از لرستان، قادر؟
قادر - یاسین دیدی ما همیشه ته مونده لیوان چایی‌مون رو گوشه موکت اتاق می‌ریختیم؟ انگار که خدا ته مونده استکان چایی‌اش رو اشتباهی ریخته رو پلدختر.
من - :))))
ان شاء الله وقتی سر من هم خلوت بشه و چشن روز معمار به سرانجام برسه؛ برای کمک کردن می‌رم لرستان. خودم در نظر دارم با کانون فرهنگی یا هلال احمر، برای افزایش روحیه و سرگرم کردن بچه‌ها کار بکنم - تا خدا چی بخواد.
روز های بهتری می آید
چون اعتقاد دارم که روزگارِ آفتاب سوخته پوست می اندازد.
چون اعتقاد دارم  اگر غصه هست یواش یواش جاشو خوشحالی میگیره، اگه دلتنگی هست خیلی آهسته اما بالاخره دیدار رو میرسونه و اگه بغض هست به مرور لبخند ها واقعی تر میشه.
  اعتقاد دارم ، چون میدونم همونقدر که خوشحالی عمر داره، غم هم یه زمانی داره، میمیره، تموم میشه، میریزه و دوباره برگ های سبز ِ حال خوش جوونه میزنن.
 چون دیده بودم روزایی رو که تموم شد و روزگار، پوست تازه ای به خ
دانلود آهنگ مهدی یراحی طلوع میکنم
دانلود آهنگ جدید مهدی یراحی به نام طلوع میکنم
ترانه: مونا برزویی, موزیک و تنظیم: مهدی یراحی
ترانه زیبا و جدید مهدی یراحی بنام طلوع میکنم را دانلود کنید و گوش دهید با بهترین کیفیت از جاز موزیک
Exclusive Song: Mehdi Yarrahi | Tolou Mikonam With Text And Direct Links In JazMusics
دانلود آهنگ با کیفیت عالی (320)دانلود آهنگ با کیفیت خوب (128)
متن آهنگ طلوع میکنم مهدی یراحی
طلوع میکنم اگر منتظر شنیدنی اگرچه بعد زخم ها نمانده از منم منیطلوع میکنم که تو از
بارش بادمجون رو شاهد بودین؟ باید بریم به مولفای کتاب عربی اطلاع بدیم که هرچه سریعتر درس بارش ماهی در هندوراسو بردارن و نسخه وطنیشو بذارن، بارش بادمجون در تهران :)))
فکر کردین کرونا اومد دیگه تهشه؟ بابا هنوز چند روز از ۹۸ مونده :))))
یا اصن نمیشد پفیلا بباره؟ :( میفتاد رو سر کسی دردم نداشت :((
+ دیدین هرروز جمعه ست؟!
من چه گویم از دل زارم که بیمارم هنوزشب شده مهتاب در خواب است وبیدارم هنوزغرق نور وشادمانی آسمان تار شبلیک تاریک است و طوفانی دل زارم هنوزماه خندان کهکشان ها نور بارانغم نهان در دل که از عشقش گرفتارم هنوزمثل مجنون غرق افسون آسمان شاداب و گلگوناشک بارم روز و شب می باشد این کارم هنوز
قلمم پیرمرد غرغرو ریش بلندِ کثیفِ ژنده پوشِ کمر خمیده ی سیگار به دستِ الکل در جیبی شده که جز اِهن و اوهون و نشخوار فحش ناموس به این و اون چیزی ازش در نمیاد.
ممکنه زیاد بیاد اینطرفا حرف مفت بزنه کارشه ... از بس که حرف مفت شنیده.
 
ناموس کلمه سکسیستیه شما بخون فحش بد. اون پیر مرد بهش میگه ناموسی.
شاید فکر کنید سگ سیاه افسردگی انرژی آدم رو کم میکنه ولی یک مدلش هم هست که انرژیت رو زیاد میکنه جوری که آخر سر از انرژی اضافه ای ک بعد از اون همه کار درونت م
صبح پاشدیم اومدیم عملی فیزیو
تست قند خون ناشتا دادیم
الان رو یه نیمکت یه جای دنج تو محوطه نشستم
درحالی که طلوع قمیشی رو گوش میدم
دارم به راهی که رفتم فکر میکنم
(ل اومد بقیه ش بعدا میگم)

این دفعه رو به نظرم اشتباه نکردم
حداقل خودم اینطور فکر میکنم که برخلاف همیشه راهو کج نرفتم
اما گیر آدمای اشتباه افتادم
حالام از اینجا رونده و از اونجا مونده
دیشب سر یه موضوع مسخره
که اون موقع واسه من بزرگ ترین بحران جهان بود غم عالم ریخت به دلم
دلم گریه میخواست
مقدمه
تمامی اکوسیستمهای کره زمین روی هم زیست کره را تشکیل می‌دهند و بخش
فیزیکی این بزرگترین واحد اکولوژیک ، محیط زیست کره زمین است. این بخش
فیزیکی خود از سه قسمت بهم پیوسته تشکیل شده است. قسمت آب یا آب کره ، قسمت خشکی یا سنگ کره و قسمت گازی یا هوا کره. از آنجا که تعداد اندکی از گونه‌ها می‌توانند بطور همیشگی در هوا بمانند، دو دسته اصلی زیستگاهها را زیستگاههای آبی و زیستگاههای خشکی تشکیل می‌دهند.
برای مشاهده روی ادامه مطالب کلیک کنید
ادامه
خب جشنواره درون سازمانی داریم برای انتخاب بهترین مدیر :)
 
من دارم تمام تلاشم رو میکنم که من جزو اون برترین ها باشم! 
تا الان تلاشهام نسبتا خوب بوده ولی خب ... هنوز تا رسیدن به رنک برترین تقریبا نصف راه دیگه دارم اما کمتر از نصف ماه دیگه مونده! 
 
میشه دعا کنید این روزها کارام خوب پیش بره من به بهترین رنک برسم مرسی :)
همتون شام مهمون من اگه مجموعه تحت پوشش من بتونه این رنک رو بگیره :* 
به نظرتون بابای من شبیه چه کسی میتونه باشه؟ چرا واقعا چرا چه پلیس نیروی انتظامی چه پلیس راهنمایی رانندگی بهش سلام نظامی میدن؟ کم مونده این ماشین نیروهای مسلح حین رد شدن از کنار ماشین ما ادای احترام کنن!!!
امروز برای بار نمیدونم چندم در طی این بیست و اندی سال تا یه پلیس بابای من رو دید چنان سلام نظامی‌ای داد که نشد نخندم ریسه رفتم از خنده البته هنوز هیچ کدوم به بامزگی اون سری نشده که کم مونده بود دو تا پلیس انتظامی اسلحه‌هاشونم بدن به بابام!
ج
به نظرت میتونم امروز هیچ کاری نکنم فقط کتابمو تموم کنم؟ ۲۵۰ صفحه مونده. و منم خب از این طولانی بودنو کشدار بودنش خسته شدم. یعنی خودم لفتش دادم. دلم میخواد یکسره بشینم پاش. البته به شرطی که بفهمم. صبح تا ساعت شیش بیدار بودم. دفترم رو نوشتم و تمومش کردم البته چیز زیادی ازش نمونده بود چقدر خوشحالم انجامش دادما حیف بود خودم نداشته باشم. کتابمم جلو برم شیش خوابیدم فکر کنم ۹-۱۰ بود بیدار شدم دوباره. و خوندم تا الان. مخم یه دره خسته شده نمیکشه. خیلی اسم
دیشب وسط نوشتن پستم خوابم برد و صفحه گوشیم روشن مونده بود. زیاد اتفاق افتاده که وسط کار با گوشی بخوابم ولی هیچ‌وقت دیگه دستم نخورده به صفحه. خیلی مسالمت‌آمیز من و گوشیم باهم کنار اومدیم:دی. این‌دفعه پستم منتشر شده بود و واقعا خیلی تعجب کرده بودم. 
فاطمه اومد بهم گفت دیشب گوشیت آلارمش زنگ خورد و اومدم برات قطع کردمش. گفتم فاطمه امکان نداره من خوابم خیلی سبکه:)) گفت نمی‌دونم دیگه. تازه یه چیزی داشتی می‌نوشتی برات ذخیره رو زدم:)) گفتم لطف کردی و
الان ساعت 5 صبحه ... و من منتظر طلوع خورشید هستم، بعضی وقتا که دارم به این لحظه‌ی زیبا فکر می‌کنم، می‌بینم که چقدر لحظات زیبا رو ما از دست می‌دیم ... شاید همون یک لحظه‌ی زیبا مسیر جدیدی به زندگی ما بده، شاید تغییری ایجاد بشه . همه‌ی ما متولد یک لحظه هستیم. یک لحظه که پدر مادر تصمیم به ازدواج می‌گیرن، یک لحظه که بچه به دنیا میاد و یا یک لحظه که از دنیا میریم.
هر لحظه می‌تونه یک اتفاق جادویی داشته باشه که شاید بتونیم بهش برسیم. من که خیلی از طلوع
من : الیف شافاک میگه که جهان را باید مثل کتابی ببینی، مثل کتابی که در انتظار خواننده‌اش است، هر روزش را باید جداگانه خواند. نه روی گذشته باید تمرکز کنی، نه روی آینده. اصل این لحظه است. باید صفحه به صفحه پیش بروی...
وی: این یعنی بهانه جدید برای درس نخوندن ؟ :| 
من : دقیقا :))))
وی: خب ؛ این و بقیه کتابا هم که هنوز پیشته , میاری برام, اصلا نمیفهمم یکی که کنکور داره چرا روزی سه ساعت کتاب غیر درسی میخونه؟ :/
من: الان که بیشتر فکر میکنم منظورش اینه هر روز یه ص
رفتم اما دل من مانده بر دوست هنوز...می برم جسمی و دل در گرو اوست هنوز
بگذارید به آغوش غم خویش روم ... بهتر از غم به جهان نیست مرا دوست هنوز
گرجه با دوری او زندگیم نیست ولی ... یاد او میدمدم جان به رگ و پوست هنوز
رشته مهرو وفا شکر که از دست نرفت ...بر سر شانه من تاری از آن موست هنوز
بعد یک عمر که با او به  وفا سر کردم ...با که این درد بگویم؟!که جفا جوست هنوز
تا دل ناله جانسوز بر آرم همه عمر ...همچو چنگم سر غم بر سر زانوست هنوز
باهمه زخم که سیمین بدل از او دارد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها